محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

شاهزاده کوچولو

واکسن 6 ماهگی

وای پسرم امسال عجب زمستون قشنگی داریم ماااااااااا. از دیشب ساعت 12 که بارش برف شروع شده تا الان که ساعت 4 غروبه مدام داره میباره.فکر کنم یه نیم متری برف اومده باشه.صبح به سختی بردیمت که واکسن بزنی.ماشین به سختی حرکت میکرد و یکی دو بار تو برف گیر کردیم. ولی خیلییییییییییی قشنگه شما تمام طول مسیر و به بیرون خیره شده بودی.خیلی دوست داشتم بدونم به چی فکر میکردی دورت بگردم موقعی که اون خانوم بداخلاقه برات واکسن زد کلی گریه کردی.مامان قربون اشکات بشه الهی،ولی خدا رو شکر فقط همون موقع اذیت شدی و نه پادرد داری و نه تب کردی.....اینقدر بدم از ادمای بد اخلاق میاد. فکر کنم شما بیشتر از قیافه اون خانوم ترسیدی و گریه کردی تا از واکسنت. خدا رو شکر دی...
28 دی 1392

بدون عنوان

فردا میخوایم بریم واکسنت و بزنی امیدوارم که مثل دوره های قبلی باشه و اذیت نشی...... مامان جون اینا مشهدن و یکشنبه میان.خاله جونم 4 شنبه امتحاناش تموم میشه و از تبریز میاد. کیک تولدتو گذاشتم وقتی همه اومدن درستش کنیم. ساعت 1 شبه من دارم مینویسم و شما خیلی سرحال داری قل میخوری  بازم داره برف میاد   ...
28 دی 1392

عکس

  پسرم بهت گفته بودم که عکسای آتلیه آماده بشه برات میذارمشون اینجا ولی نتونستم سی دی عکساتو ازشون بگیرم و مجبور شدم از رو 2 تاش عکس بگیرم. زیاد کیفیت نداره ولی خوبه دیگه یادگاریه ...
24 دی 1392

آش دندونی

پسر گلم این چند روز نت قطع بود و نشد که بیام اینجا. تو این مدت سوپتو شروع کردیم. خیلی دوسش داری و با اشتها میخوری.البته از اونجایی که خیلی تنوع طلب تشریف داری تا مزه سوپ رفت زیر زبونت دیگه سرلاک و زیاد تحویل نمیگیری و با کلی آواز خوندن و شکلک دراوردن باید بدم بخوریش..اخه شما چرا اینقدر تنوع طلب تشریف داری هااااااا؟؟؟؟؟آخه من اینهمه تنوع غذایی از کجا بیارم؟میدونی تا حالا چند بار شیر خشکتو عوض کردیم؟؟؟؟ پسر گلم بیزحمت این اخلاقتو عوض کن.خواهشااااا راستی مامان جون واست آش دندونی درست کرد خیلی خوشمزه بود دستش درد نکنه. یه کوچولو هم دادیم شما میل فرمودین.مامان جون من و محمد صدرا از همینجا واست هزار تا بوووووس میفرستیم اینم عکسات عزیزم ا...
22 دی 1392

شیطونک مامان

پسر گلم یه چند روزی هست که حرکات خیلی خنده داری انجام میدی و من بابایی و حسابی میخندونی میفتی رو شکم و مچ دستتو میکنی تو دهنتو  سرتو میزاری رو زمین..بعدش زانو هاتو خم میکنی و پشتتو میدی بالا و یه تکونی بخودت میدی و یه اپسیلون میری جلو الهی فدات شم با این سینه خیز رفتن خنده دارت خیلی وقته که غذای کمکیتو شروع کردیم....سرلاک و فرنی میخوری خیلی دوست داری و جدیدا تا ظرف غذاتو دستم میبینی شروع میکنی به ملچ ملوچو زبون در آوردن..البته یه حرکت جدید دیگه هم یاد گرفتی. اونم اینه که  وقتی سیر میشی و دیگه نمیخوای چیزی بخوری  پاهاتو فشار میدی به من و شکمتو تا جایی که میتونی میبری بالا و سر تو میدی عقب بعدشم میخندی اوایل قطره آه...
15 دی 1392

مرواریدای پسرم

2 تا از مرواریدای پسرم 2-3 روزی میشه که درومده.مبارکت باشه عزیزم.......بلاخره این دو تا ناقلا بعد از کمی اذیت کردن و ادا اطوار درآوردن واسه شما سر از لاکشون دراوردن و از زیر لثه های کوچولوت بیرون اومدن  خدارو شکر که زیاد اذیت نشدی پسرکم....میخواستیم واست جشن دندونی بگیریم ولی گفتیم ایشالا بذاریم واسه بعد از ماه صفر .... اینم یه عکس از دندونای شما گل پسر........دوستت داریم عزیز دلم ...
10 دی 1392

یه موفقیت دیگه

هوراااااااااااااااااااااااااااا پسر م 4 دی ساعت 8 صبح کامل غلت زدی و منم کلی ذوق کردم و همون موقع زنگ زدم به بابایی. دیگه تند و تند غلت میزنی و قل میخوری تو خونه و باید مدام از این ور و اونور بیاریمت.البته خیلی خیلی هم محتاطی و اگه یه چیز کوچولو سر راهت باشه .میمونی و دیگه تکون نمیخوری. آفرین پسر باهوش و قهرمانم ...
6 دی 1392
1